نقد و بررسی فیلم مرد گرگ نما 2025

علی کارگزار - انتشار: 26 اردیبهشت 1404 12:12
ز.م مطالعه: 7 دقیقه
پاراج-
نقد و بررسی فیلم مرد گرگ نما 2025

 مرد گرگ‌نما (Wolf Man 2025)، اثری ناشناخته در میان هزاران فیلم سال 2025 است. عنوانی که برخی از افراد صرفا به خاطر عنوان کارگردان این اثر که سابقه نوشتن فیلمنامه آثاری چون فیلم‌های اره و توطئه‌آمیز را داشته، به سراغ آن می‌روند. به همین دلیل انتظارات زیادی در خصوص این فیلم وجود دارد و ما می‌خواهیم با نقد و بررسی فیلم مرد گرگ نما به سراغ جنبه‌های مختلف این عنوان برویم و آن را مورد تحلیل قرار دهیم.

نقدی بر مقدمه‌چینی مرد گرگ‌نما

عناصر بسیار کمی وجود دارند که می‌توانیم آنها را به عنوان ویترین یک اثر سینمایی که اتفاقا نام هنر را با خود یدک می‌کشد، نام ببریم. تریلری که در روز عرضه منتشر می‌شود، پوستری که بر روی بیلبورد تبلیغاتی نقش می‌بندد و صدالبته مقدمه‌چینی که سازندگان یک اثر در ابتدایی‌ترین دقایق آن را نمایش می‌دهند. باتوجه به اینکه در کشور ما برخلاف بسیاری از کشورها، آثار به صورت رسمی خریداری نمی‌شوند و بینندگان بهایی را جهت تماشای آن نمی‌پردازند، طبیعی است که پس از دیدن یک مقدمه‌چینی بد، آن را رها کنند و به سراغ یک عنوان دیگر بروند.

داستان فیلم مرد گرگ نما

اما زمانی که صحبت از بیننده در سینما می‌شود، همه‌چیز متفاوت است. در حقیقت این فرد برای دیدن فیلم موردنظر، هزینه‌ای قابل توجه را پرداخته است و در تک تک دقایقی که فیلم در حال پخش است، با خود این فکر را خواهد کرد که آیا این زمان و هزینه ارزشش را خواهد داشت یا خیر؟ اما به نمایش کشیدن یک مقدمه نه‌چندان قابل تعریف و ضعیف، همچون آبی سرد است که بر روی سر این مخاطب خواهد ریخت و افسوسی را برای او به ارمغان خواهد آورد که نه‌صرفا در زمان دیدن فیلم، بلکه مدت‌ها با او همراه خواهد شد.

مسئله مقدمه‌چینی نه‌صرفا برای خود اثر، بلکه برای قهرمانان داستان، شخصیت منفی، محیط و فضا و هرعاملی که قرار است نقشی مهم را در داستان ایفا کند، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. مقدمه‌ای که فیلم مرد گرگ‌نما تحویل شما می‌دهد، عجیب و شاید غیرقابل توضیح باشد. از آنجایی که این فیلم دارای رگه‌هایی از حس ترس و وحشت است، باید بتواند به شکلی درست و تاثیرگذار از ماهیتی که موجب دلهره شخصیت‌ها و مخاطبین می‌شود، رونمایی کند.

به همین منظور، اولین نمایش همان چیزی است که حتی در وضعیت افت کیفیت فیلم و شکست آن از نظر مخاطب، همچنان در ذهن فرد باقی می‌ماند و شاید بیننده باری دیگر به سراغ آن رود و حتی فیلم‌سازان نیز از آن سکانس برای ساخته‌های آینده خود الهام بگیرند.

همان کلیشه‌های سنتی

بیایید تا نگاهی به کلیشه‌ای و تکراری‌ترین پیرنگ‌هایی داشته باشیم که در طی چند دهه اخیر آثار ترسناک و هیجانی حضور داشته‌اند و از قضا همه آنها در یک زمان و در کالبدی مشابه با عناوینی قدیمی در فیلم مرد گرگ‌نما حضور دارند. شما با قهرمانی (یا بهتر است بگوییم پیش‌برنده داستان) طرف هستید که نه‌تنها چندان کاریزماتیکی ندارد، بلکه نقطه به نقطه زندگی وی از شکست‌ها و ناکامی‌ها تشکیل شده‌اند.

همین قهرمان بازنده قرار است تا نقش یک پروتاگونیست را ایفا کند که بینندگان با او همراه شده‌اند و در هریک از لحظات اثر نگران این موضوع باشند که هیولای داستان به وی آسیب وارد نکند و او را به مرز نابودی نکشاند. اما ضعف‌ها و شخصیت‌پردازی که بعید است بتوانید آن را دوست داشته باشید، همیشه مانعی خواهند بود که مخاطب بتواند برای لحظه‌ای که شده، به جان و زندگی این شخصیت اهمیت بدهد.

نیم‌نگاهی به سه‌گانه بسیار قدرتمند و ماندگار مرده شریر که توسط سم ریمی دوست‌داشتنی در دهه‌ 80 میلادی خلق شده‌اند می‌تواند جواب‌های خوبی را تحویلمان دهد. اش ویلیامز، کسی که در جایگاه مبارز دنیای روشنایی و کاراکتر مثبت این سری فیلم می‌شناسیم، در ابتدای اثر یک فرد تماما عادی بود که هیچ‌یک از ویژگی‌های شخصیتی او موجب نمی‌شد تا بینندگان بخواهند تصویری از وی را بر روی دیوار اتاقشان نصب نماید. اما از دست دادن خواهرش و کشته شدن وی توسط نیروی شیطانی این سری موجب شد تا اش ویلیامز از فردی ترسو و بزدل، تبدیل به اسطوره‌ای شود که به گذشته سفر کرده و در مقابل ارتش تاریکی ایستادگی کند.

اشتباهی که سازندگان فیلم مرد گرگ‌نما در مسیر روایتی خود انجام داده‌اند، تغییر جایگاه نقش اول خود است که اتفاقا در میانه‌های داستان متوجه آن خواهید شد. در سرآغاز داستان، ما گذشته‌ای از شخصیت بلیک را می‌بینیم که در زمان کودکی، حادثه‌ای را مبنی بر حضور هیولای داستان که همان مرد گرگینه‌ای است را تجربه می‌کند. با این تفسیر، بلیک تنها شخصیتی در ماجرا است که دارای پیشینه داستانی بوده و نمایش وی از اولین دقایق داستان، به مخاطب اطلاع می‌دهد که او مهم‌ترین فرد در روند داستانی است.

اما در اواسط داستان به دلایلی که برایتان اسپویل نمی‌کنیم، جایگاه شخصیت اصلی به شارلوت داده می‌شود و این کاراکتر بدون داشتن هیچ سرگذشت یا شخصیت‌پردازی قابل قبولی، این موقعیت را قبول می‌کند تا بتواند روایت فیلم را به اتمام برساند.

در Wolf Man همه‌چیز از قبل مشخص است

تا زمانی که با چشمان خودتان نبینید، قطعا باور نخواهید کرد که لی ونل افسانه‌ای که روزی دست به نوشتن داستان اولین قسمت از فیلم‌های اره زد، چنین روایتی را تحویلمان داده باشد. اگر از بینندگان عناوین وحشت و آثاری هستید که با حس ترس مخاطب ارتباط برقرار می‌کنند، احتمالا با دیدن قسمت کوچکی از فرایند داستان‌پردازی فیلم مرد گرگ‌نما خواهید توانست پایان ماجرا را حدس بزنید. البته که این اثر پیچش عجیب و غریبی را نیز در چنته ندارد و همه‌چیز مثل دیدن یک تکرار از تمامی فیلم‌های شناخته شده از این سبک است.

همچنین بخوانید:

ما با فردی مواجه هستیم که گذشته تاریک وی موجب شده تا در زندگی شخصی‌اش نتواند آن‌طور که باید، در نقش پدری خوب و همسری قابل تکیه، ایستادگی کند. در وضعیتی که حس اشتیاق در ادامه این زندگی برای هریک از اعضای خانواده موردنظر چندان قابل تعریف نیست، پدر خانواده تصمیم می‌گیرد که برای عوض کردن حال و هوای خانواده خود، سری به کوهستان قدیمی بزند و این جرقه همان رخدادهایی است که پای هیولای داستان را به فیلم باز می‌کند.

سایر رخدادها و پیرنگ‌های ماجرا نیز همانند توضیحاتی که در این قسمت ارائه نمودیم، همه و همه رنگ و بوی یک کلیشه عظیم را می‌دهند و حتی در جزئیات آن نیز تفاوتی حاصل نمی‌شود. فیلم مرد گرگ‌نما به هیچ‌عنوان نمی‌تواند هویتی متمایز را برای خود کسب کند و نه‌تنها برای مخاطبین معمول دنیای سینما، بلکه حتی برای آن افرادی که به صورت تفننی به تماشای فیلم می‌پردازند نیز، ممکن است خسته‌کننده، آزاردهنده و فراموش شدنی باشد.

فیلم مرد گرگ‌نما تنها یک هویت ناشناخته دارد که می‌تواند به وسیله آن از حس کنجکاوی مخاطب استفاده کرده و او را برای دیدن ادامه ماجرا جذب کند. اما اولین کلماتی که فیلم با زبان راوی و دانای کل برزبان می‌آورد، همان حقایقی هستند که می‌توانستند تا حدی به دنبال کردن بیننده کمک کند. به طرز غیرممکنی، حتی اگر عنوان این فیلم را ندانید و تریلری از آن را دیده نباشید، سازندگان فیلم در ابتدایی‌ترین دقایق از چیستی هیولای داستان سخن می‌گویند و تنها تکه‌های پازل که نیاز بود خود مخاطب آنها را کنار یکدیگر قرار دهد، از بین می‌برد.

خوشبختانه مرد گرگ‌نما با تمام ایراداتی که دارد، حداقل در بخش‌های پایانی خود می‌تواند تا حدی از حس هیجان را به مخاطبش تزریق کند. یک سوم انتهایی فیلم، روندی سریع‌تر پیدا می‌کند و آن تجربه آرام و نسبتا خسته‌کننده را کنار می‌گذارد تا بتواند ذره‌ای به ایده‌آل‌هایی که تولیدکنندگان این اثر در ذهن خود داشتند، نزدیک شود. باوجود اینکه حتی این بخش از داستان نیز نمی‌تواند در نقش ناجی فیلم مرد گرگ‌نما ظاهر شود، اما در بهترین حالت، یک قدم از سطح نامطلوب اولیه خود فاصله می‌گیرد و موقعیتی بهتر را برای خود اتخاذ می‌کند.

سخن پایانی

حتی در محافظه‌کارانه‌ترین حالت ممکن، تنها می‌توان فیلم مرد گرگ‌نما را به یک قرص خواب تشبیه کرد که فرایند و اتفاقات درون آن تنها موجب خستگی بیشتر مخاطب تا آخرین لحظات خود خواهد شد. حتی اگر بخواهیم دو دهه به عقب بازگردیم، شاید بتوان در آن دوران و زمانی که دنیای سینما تا این اندازه دچار گستردگی و وسعت نشده بود، این اثر را به برخی پیشنهاد داد. اما در وضعیت حال حاضر، مرد گرگ‌نما تنها یک شالوده از سناریوها و موقعیت‌هایی است که بارهای متمادی در میان عناوین مختلف به چشم دیده‌ایم.

دیدگاه های کاربران
هیچ دیدگاهی موجود نیست
پربازدیدترین مقالات
پربازدیدترین خبرها
جدیدترین اخبار
    نقد  مرد گرگ‌نما 2025؛ همان کلیشه همیشگی