زهره صفوی
- وضعیت تأهلمجرد
در بحبوحهی آغاز جنگ ایران و عراق، رضا همسر باردارش را برای یک عمل جراحی به بیمارستان میرساند و خود برای دفاع از کشور به جبهه میرود. در غیاب او، همسرش حین زایمان از دنیا میرود و خود رضا نیز به اسارت نیروهای دشمن درمیآید. در این میان، دکتر شکوه، جراح بیمارستان، نوزاد دختر رضا را که اکنون یتیم به نظر میرسد، نجات داده و او را مانند فرزند خود بزرگ میکند. نه سال بعد، رضا از اسارت آزاد میشود و به وطنی بازمیگردد که در آن هیچکس از خانوادهاش را ندارد. او که از وجود دخترش، کیمیا، باخبر شده، سفری طولانی و پر از امید و درد را برای یافتن تنها بازماندهی زندگیاش آغاز میکند. اما این جستجو او را با چالشی عمیق روبرو میکند: مادری که کیمیا را بزرگ کرده، به او وابستگی شدیدی دارد و نمیتواند به راحتی او را رها کند.
ویدئو ها
عکس ها
بیوگرافی
لیستهای کاربران