««گو پینگیوان»، جوانی جاهطلب اما بیگناه، که بهطور ناحق متهم شده، از تبعید در دوران سلسله چینگ فرار میکند و به جمع بازرگانان نمک در استان شانشی میپیوندد. در میانه توطئهها و دشواریها، او با ارادهای خستگیناپذیر، امپراتوریای از رهن، چای و نمک بنا میکند.