خاطره بی نام داستان یک شاهزاده نفرین شده است. نفرین شاهزاده این بوده که تا آخر عمر هرگز صاحب فرزند نشود. حالا او باید به دیدار یک جادوگر قهار برود تا نفرینش را باطل کند. اما برای اینکار باید از برج مرتفعی بالا برود تا بتواند او را ببیند و خواسته اش را بیان کند.