ندا حبیبی
- وضعیت تأهلمجرد
در دل جنگلهای سرسبز شمال، زندگی آرام زنی به نام شهربانو در سکوت و تنهایی میگذرد. او با پدر بیمار و سالخوردهاش روزگار میگذراند و خانهشان را با نقاشیهایی از خاطرات گذشته زنده نگه میدارد. داستان فیلم وقتی لیموها زرد شدند تصویری از تلاش شهربانو برای مقابله با دردها و زخمهای فراموشنشدهای است که گذشته را به حال او گره زدهاند. در این روایت، طبیعت بکر و دیوارهای پوشیده از نقاشی بهعنوان شاهدان خاموش زندگی او عمل میکنند. در حالی که زندگی روزمرهاش با مراقبت از پدر و رسیدگی به خانه میگذرد، خاطراتی دوردست و تلخ همچنان سایه میاندازند. فیلم وقتی لیموها زرد شدند با زبانی شاعرانه و فضایی آرام، قصهای از امید و مبارزه برای یافتن آرامش در دل رنجها را روایت میکند.
ویدئو ها
عکس ها
بیوگرافی