ناتاشا بران

- وضعیت تأهلمجرد
در اتاق کوچک من، یک پادشاهی امن وجود دارد. دیوارهای آن از جنس خیال و ساکنانش، عروسکهایی هستند که رازهایم را میدانند. بیرون از این دیوارها، دنیای غولهای بیچهره و سایههای سنگین است؛ دنیایی که در آن صدای مهربانی شنیده نمیشود. اما اینجا، در پادشاهی جیبی من، ملکهای هستم که رعایای وفادارش در گوشم نجوا میکنند. آنها میگویند برای کامل شدن مجموعهمان و برای بازپسگیری آرامش، باید ماموریتی خطرناک را به پایان برسانم. آنها به من قدرتی را نشان میدهند که در دستان کوچکم پنهان کردهام. این ماموریت، تنها راه فرار من نیست؛ تنها راه بقای من است. باید شجاع باشم، زیرا ارتش عروسکیام به من ایمان دارد و این پادشاهی، تنها چیزی است که برایم باقی مانده.
ویدئو ها
عکس ها
بیوگرافی