میگل کاسترو
- وضعیت تأهلمجرد
- قد183
استنلی یلناتس نوجوانی است که بهطور ناعادلانه متهم شده و برای مجازات به کمپ گرین لیک فرستاده میشود، اردوگاهی که در آن پسران مجبورند هر روز در زمین خشک و بیآبوعلف، حفرههایی بکنند. او ابتدا تصور میکند این کار یک تنبیه بیهدف است، اما بهتدریج متوجه میشود که پشت این حفاریها رازی نهفته است. داستان حفرهها درباره کشف حقیقتی است که به گذشتهی خانواده استنلی و یک گنج گمشده مربوط میشود. در این مسیر، او با زیرو، پسر ساکتی که مهارتهای خاصی دارد، دوستی نزدیکی پیدا میکند. با پیش رفتن داستان، ارتباط گذشته و حال آشکار شده و سرنوشت استنلی به شکل غیرمنتظرهای تغییر میکند. حالا او باید تصمیم بگیرد که تسلیم سرنوشت شود یا برای کشف حقیقت بجنگد.