کناکو ماسودا
- وضعیت تأهلمجرد
ماچیکو، پرستاری جوان در یک خانه سالمندان روستایی کوچک است که خود در سوگ از دست دادن فرزندش به سر میبرد. او از شیگکی، یکی از ساکنان مسن آسایشگاه که او نیز با غم از دست دادن همسرش دستوپنجه نرم میکند، مراقبت میکند. یک روز، ماچیکو، شیگکی را برای گردشی با اتومبیل به خارج از شهر میبرد، اما وسیله نقلیهشان دچار حادثه شده و آن دو در جنگلی انبوه سرگردان میشوند. طی دو روز، آنها سفری طاقتفرسا و چالشبرانگیز را در دل طبیعت آغاز میکنند. این تجربه مشترک و دشوار در طبیعت، به سفری روشنگرانه بدل میشود که به آنها امکان میدهد با اندوه عمیق خود روبرو شده و نوعی ارتباط و شاید رستگاری بیابند، در حالی که مفهوم «موگاری» در پسزمینه این سفر معنوی قرار دارد.